سفارشات ثبت شده تا پایان وقت ۱۴۰۲/۱۲/۲۲، پیش از سال ۱۴۰۳ و سایر سفارش ها پس از تاریخ ۱۴۰۳/۰۱/۱۴ به ترتیب الویت پردازش و ارسال می گردد.

درباره ما

تابستان سال 90 بود که من (ریاضی)، علی ساریخانی و چند نفر از بچه های دانشگاه شیراز تصمیم گرفتیم یه هواپیمای بدون سرنشین بسازیم و توی مسابقه ی پهپاد دانشگاه شریف شرکت کنیم.. مسابقات بهانه­ی خوبی بود که شرکت کننده­ها یه چیزی یاد بگیرن و مقدمات آینده شغلی خودشونو فراهم کنن. ذهنیت من این بود که با ساختن این هواپیما میشه یه شرکت در زمینه پرنده های بدون سرنشین راه انداخت و رفته رفته محصولات حرفه ای تولید کرد که قابل رقابت با محصولات شرکت Parrot، 3D Robotics و ... باشه. همین آرزوهای بزرگ بود که به همه اعضا انرژی می داد و توی جو خشکی که همه به فکر نمره­ی درسای سخت دانشگاهیشون بودن کلی امید و انگیزه ایجاد می کرد مخصوصا وقتی دور هم جمع می شدیم و برای پیشبرد پروژه همفکری می کردیم

چقدر سخت گذشت تا تونستیم منابع خوبی رو برای طراحی هواپیما پیدا کنیم. هر جا مراجعه می کردیم نگاه به سن و سال ما و درس­هایی که گذرنده بودیم می کردن و یه لبخند معنا دار جوابمون بود که شما تازه سیالات رو پاس کردید حالا می خواید هواپیمای بدون سرنشین بسازید! ولی خب سماجت ما از عقب نشینی جلوگیری می کرد و و پوستمون کلفت تر از این حرف ها بود. خدا دکتر صدرایی رو خیر بده که لااقل یه سری فصل های کتاب انگلیسیشو داخل نت گذاشته بود و همون شد جرقه ی شروع کار ما ... 


تابستون رو داخل خوابگاه دانشگاه شیراز سپری کردیم (بماند که چقدر سخت خوابگاه دادن) و بالاخره موفق شدیم طراحی رو به مراحل خوبی برسونیم ... نوبت به ساخت پروژه رسید و تازه هفت خان ما شروع شد! اولین مشکل ما این بود که شیراز یه شهر صنعتی نبود (مثل خیلی از شهرهای دیگه تو ایران) و برای پیدا کردن یه قطعه ساده باید کل شهر رو زیر پا میذاشتی، از صاحب مغازه هم اگه سوال داشتی کافی بود سوال اول به دوم می رسید ! خودتون می دونید چی میگم... یه جور نگات می کرد انگار باید عالم کل باشی..طفلی نمی دونست هنوز داخل دانشگاه های ما وقتی درس میدن هیچ اشاره ای به کاربردها نمی کنن، هدف بیشتر ساختن یه ماشین مقاله هست. اینجوری شد که برای خرید بعضی قطعاتمون باید میومدیم تهران می گشتیم. تهران هم یه شهر شلوغ و پر ترافیک که صنف هر کدام از تامین کننده ها (قطعات الکترونیک، مکانیک، مواد و ...) یه جای شهر هست. القصه اینکه ما هواپیمامونو با هزار دنگ و فنگ ساختیم ولی این رسمش نبود که اینقد اذیت شیم...

بعد از این قضیه همه ی بچه ها کنکور ارشد دادیم و تهران قبول شدیم ... مسیرمون یه مقدار جدا شد. من خواجه نصیری شدم، علی علم و صنعتی، وهاب امیر کبیری، علیرضا شریفی و ... تهران که اومدیم هنوز حس زدن یه شرکت در حوزه پرنده های بدون سرنشین در من زنده بود.. یکی از بچه های سال بالایی ما داخل دانشگاه شیراز (محمد سجادیان) پیشنهاد تاسیس شرکت رها رو داد  و من و چند نفر دیگه از بچه ها استقبال کردیم. چند سال تجربه در شرکت رها (مرکز رشد دانشگاه شریف) نکات خیلی خوبی به من یاد داد ...مشکلاتی که قبلا توی پروژه ساخت پهپاد سروش داشتیم دوباره برای من به عنوان مدیر یکی از پروژه ها تکرار شد! برای تامین قطعات و دریافت خدمات کارگاهی 20 جا باید می گشتی تا یکی درست جوابتو بده. تو این مدت با خیلی از شرکت ها، دانشجوها و .... دیگه هم آشنا شدم که اونا هم دقیقا همین مشکل رو داشتن (و اتفاقا با معین نیک پور هم که یکی از مدیرای خوب صنعت بازار هست توی همین فرایند شبکه سازی آشنا شدم). این وضع تهران بود حالا شما حساب کنید شهرهای دیگه چه خبره ...کم کم داشتم به این نتیجه می رسیدم: "چرا نباید جایی پیدا بشه که آدم راحت بتونه بدون دغدغه منابع مورد نیازشو تامین کنه و تمام وقتشو بدون پرداختن به حواشی با تمرکز بذاره روی انجام خود پروژه" ... شاید یکم توقعم زیاد بود ولی یه ایدست دیگه، و چه بسا همین ایده ها و بلند پروازی ها استارتاپ های غول جهان رو شکل داده ... 

سال های آخر ارشد زیاد با بچه های خوابگاه می نشستیم و راجع این مسائل صحبت می کردیم، کل بچه های طبقه 4 خوابگاه تقریبا با زمینه کاری من دیگه اشنا شده بودن و بهم لقب تاجر UAV رو داده بودن. یه روز همینطوری که با حسن صابری نیا و محمد روحی (از هم بنیان گذاران صنعت بازار) دور هم بودیم و بحث کار می کردیم پیشنهاد زدن یه شرکت در حوزه ی تولید سازه های کامپوزیتی رو دادم (چون گرایش خودم سازه های هوایی بود). چند روز بعد اونا هم فکراشونو کردن و گفتن مشتاقیم این کار رو شروع کنیم. تیم ما یه نفر حرفه ای در زمینه طراحی کم داشت و اینجا سریع ذهنم به سمت علی ساریخانی (از هم بنیان گذاران صنعت بازار) رفیق قدیمی و کاربلدم رفت و سریع باهاش تماس گرفتم و مسئله رو طرح کردم. علی هم مث همیشه پایه کار.خلاصه قبول کرد و شدیم 4 نفر. بعد از یه مدت کار کردن دور هم فهمیدیم ایده اول (تولید قطعات کامپوزیت) خیلی پخته نبوده و یکم ورود بهش کار سختی هست و احتمالا دیر بازده.
تصمیم گرفتیم چند جلسه بارش افکار داشته باشیم. توی این جلسه ها تمام بحث ما ایجاد یه مدلی بود که بتونیم در کنار کسب درامد، یه کار فناورانه در حوزه هوافضا انجام بدیم (چون این موضوع هم علاقه شخصی من بود و هم شبکه ی خوبی برای انجام چنین پروژه هایی می شناختم) توی یکی از جلسات به این نتیجه رسیدیم که برای کسب درامد زود هنگام میشه یه فروشگاه اینترنتی تاسیس کرد.. اما با چه موضوعی؟ همینطوری که صحبت می کردیم رفتم تو فکر و یادی از دوران کودکیم کردم، موقعی که با بابام و برادرام برای خرید دوچرخه کوهستان رفته بودیم یه فروشگاه زنجیره ای بزرگ که هر نوع وسیله و ماشین صنعتی، مواد خاص و .... رو می شد اونجا پیدا کرد. یادم هست حتی وسط فروشگاه تراکتور بزرگ هم بود!!Canadian Tire ، فروشگاه زنجیره ای وسایل و لوازم صنعتی ... ایده رو برا بچه ها گفتم و بعد از یکم چکش کاری به این نتیجه رسیدیم که جای یه فروشگاه اینترنتی صنعتی تو ایران خالی هست. اگه ما بتونیم گپ بین تامین کننده ها و صنایع رو پر کنیم احتمالا ارزش خوبی رو خلق کردیم. ایده طوری برامون جذاب شد که سریع رفتیم تو نخ اسمش و هر کی یه اسم پیشنهاد می-داد: بازار صنعتی ایران، صنعت کالا، کالا صنعت، بازار صنعت ...هرچی هم این اسامی رو چک می کردیم دامین روش گرفته شده بود که یهویی اسم "صنعت بازار" به ذهنمون خطور کرد و گفتیم اینم احتمال خیلی زیاد گرفته شده چون ساده، با مسمی و خوش تلفظ هست. وقتی چک کردیم به طرز عجیبی انگار برای ما کنار گذاشته بود این اسم .. اینطوری شد که ما اسم صنعت بازار رو انتخاب کردیم و هدف ما شد: "بازاری به وسعت صنعت!". اواخر سال 94 با همت همه ی بچه های تیم، سایت لانچ شد و صحبت با تامین کنندگان شد کار روزانه ما ... 1 سال اول تقریبا هر چیزی رو که با نحوی به صنعت مرتبط می دیدیم به سایت اضافه کردیم. اون موقع ما عمدتا بصورت دراپ شیپ (Dropshipping) و کراس داک (Cross-docking) کار می کردیم چون سرمایه اولیه ناچیزی داشتیم و اجناس رو بعد از ثبت سفارش مشتری تهیه می کردیم. به همین سبک پیش رفتیم و بعد از مدتی نزدیک به 10000 کالا توی سایت ثبت شده بود! از شیر مرغ تا جان آدمیزاد.. از یه قطعه الکترونیکی گرفته تا یه چیلر جذبی صنعتی. ولی آیا رسالت ما این بود؟ ایا قرار بود شبیه علی بابا نقش یه پلتفرم رو ایفا کنیم که جایگاه فروش اجناس تامین کننده های صنعتی هست؟ خیلی ذهنمون درگیر شد... چون دوست داشتیم یه مقدار تخصصی تر و فنی تر محصولات فروشگاه رو عرضه کنیم و تا جایی که می تونیم به شرکت های دانش بنیان، استارتاپ های سخت افزاری، مخترعین و کلا هر کس که ایده ای برای ساختن داره در توسعه محصولش کمک کنیم. ولی انگار داشتیم دور می شدیم...

این شد که بازگشتیم به اصلی ترین چالشی که خودمون هم قبلا موقع انجام یه پروژه باهاش مواجه شده بودیم " عدم وجود یک مجموعه واحد که بتونه منابع لازم برای انجام یک پروژه ساختنی رو بصورت یکپارچه و با ارائه اطلاعات تخصصی فراهم کنه" برای ایجاد چنین مجموعه ای لازم بود منابع مورد نیاز جهت انجام یه پروژه (تولید نمونه اولیه محصول) رو بصورت کلی بررسی کنیم. به همین خاطر فرایند خرید شرکت های فعال سخت افزاری (رباتیک، مکاترونیک، هوافضا، مهندسی پزشکی و ...) رو مورد مطالعه قرار دادیم و یک الگوی مشترک پیدا شد: تمام تیم ها، شرکت ها یا افرادی که قصد تولید یه محصول فیزیکی رو دارن حداقل به یکی از 4 جزء اساسی الکترونیک، مکانیک، مواد و خدمات ساخت در فرایند انجام پروژه برخورد می کنن. و البته طبیعی هم هست؛ کافیه به وسایل دور و اطرافتون یه نگاه بندازید. تعدادی از این وسایل ساده هستن و نهایتا یک یا دو جز از این 4 جزء در تولیدشون تاثیر داشته مثل همین خودکار بیک دستمون که از یه مواد اولیه (پلاستیک) و یک نوع روش ساخت (تزریق پلاستیک) تشکیل شده و بعضی ها پیچیده تر؛ مثلا یه پرنده بدون سرنشین (مولتی روتور) که شامل قطعات الکترونیکی (موتور الکتریکی، کنترلر و ..) ، قطعات مکانیکی (بلبرینگ، کلمپ، ملخ و ...) یک بدنه ساخته شده از مواد کامپوزیت (فیبر کربن) و یه فرایند ساخت (پرینت سه بعدی، CNC و ...) هست. اگر این قضیه رو تعمیم بدیم می تونیم ادعا کنیم هر وسیله به لحاظ سخت افزاری و فرایند ساخت از چهار جزء اساسی الکترونیک، مکانیک، مواد و فرایند تولید(خدمات ساخت) تشکیل شده که با کمک نرم افزارها و الگوریتم های منطقی (قابل اجرا بر روی سخت افزار) در مرحله بالاتر می تونه هوشمند بشه و تبدیل به یک وسیله بشه که قابلیت ارتباط و تعامل با انسان از طریق یک رابط کاربری (گرافیکی) رو داره. بگذریم از اینکه علوم شناختی، زیست فناوری و نانو فناوری هم کنار اینها ممکنه قرار بگیره!

احتمالا تا الان متوجه شدید چرا ما در صنعت بازار اینقدر روی این چهار بخش تاکید داریم و تلاش می کنیم ارتباطشون رو با هم شرح بدیم. ما معتقدیم هیچ کدوم از رشته های مهندسی به تنهایی جوابگوی تولید یک محصول پیشرفته و حرفه ای در قرن 21 نیست و همه چیز به سمت بین رشته ای شدن در حال حرکت هست.
مرز بین علوم، فناوری، دانش، هنر و مهندسی هم بزودی شکسته خواهد شد و به همین دلیل در کشورهای توسعه یافته به دنبال آموزش بر مبنای STEM (علوم، تکنولوژی، مهندسی و ریاضیات) یا به تعبیر کامل تر STEAM (همان STEM که با هنر آمیخته شده است) هستن چون می دونن انقلاب بزرگی در راه هست که اگر نسل آینده بشر صاحب مهارت و علم بطور همزمان نباشه امکان داره در عصر تکینگی تکنولوژی برده ی ربات ها و ماشین ها بشه...

 

 

حرف های آخر:

صنعت بازار و تمام اعضاش از بچه های همین سرزمین هستن و هر کدومشون هم دغدغه پیشرفت تکنولوژی و صنعت ایران رو دارن.. این رو گفتم تا بدونید ما  یک فروشنده و تاجر نیستیم که (فقط) به فکر جیبمون باشیم. ما اینجا هستیم تا کمک کنیم همه با هم رشد کنیم با یه شعار، با یه هدف، و اونم پیدایش استارتاپ های سخت افزاری هست که در ایران و حتی جهان حرفی برای گفتن داشته باشن. پس اگر به این راه و این مسیر اعتقاد دارید، بسم الله ... به امثال ما و خودتون کمک کنید تا بتونیم روز به روز بزرگ تر بشیم و آرزوهای بزرگ رو محقق کنیم. 

 

 


تماس با ما
  • تلفن و صندوق صوتی: ۰۲۱۲۸۴۲۱۴۹۰

  • تلفن: ۰۲۱۹۱۰۳۵۳۸۱

  • فقط برای پیام تلگرام، بله و ایتا: 09120870443 

  • آدرس انبار: تهران، بزرگراه فتح (متوسلیان) شرق، بزرگراه باغستان، جاده گلگون، خیابان باغ، شهرک صنعتی گلگون، خیابان ششم جنوبی، پلاک 2

    کد پستی: 3359751646

  • ساعت کاری از 9 تا 17 شنبه تا چهارشنبه و پنجشنبه از 9 تا 13.

  • info [@] sanatbazar.com
  •  فعالیت فروشگاه بصورت اینترنتی می باشد لذا از مراجعه حضوری خودداری فرمایید.

©کپی رایت 2020-2016 | تمام حقوق برای صنعت بازار محفوظ است

گفتگو